بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

بهار زندگی من

4040

خدا جونم ممنونتم

تا تورو دارم حس میکنم دنیا تو دستامه وقتی که عشقت مثل نفس همیشه همرامه دیگه باور کن که بودنت تموم دنیامه. به تو نزدیکم وقتی زیر بارونم چجوری بگم خداجون از تو ممنونم.......... ممنونم واسه این زندگیو هوای تازه واسه هرچی که منو یادتومیندازه واسه امروز که نمیذاری تموم شه من تورو دوست دارم بی حدو اندازه ...
19 خرداد 1393

سفرنامه .روز دوم

بعد از اینکه از خواب بیدار شدیم جای دوستان خالی دوباره پریدیم لب دریا  و دیگه بماند بهار ی که مثل ماهی خودشو مینداخت توی دریا و غیرقابل کنترل بود بچم اولش مخش هنگ کرده بود از اینن همه آب     اینجا هم بعد اب بازی خودشو روی ماسه میپوشوند تا گرمش بشه البته به کمک دایی   بهار و بابا حسام   بهار و باباجون   خاک بازی از نوع خانوادگی منهای کوچولومون که هنوز نیست ..کودک درون من و بابا حسامم عجیب فعال شده بود به جاهایی هم  بچمون نبود منو حسام گل بازی میکردیم     بهار به کی داری اینجوری ادا میکنی؟؟؟؟؟؟...
19 خرداد 1393

سفرنامه یزد_بابلسر.روز اول

ساعت 5 و نیم صبح ما به همراه خانواده مامان راهی راه طولانی شمال شدیم ...از یزد تا بابلسر چیزی حدود 900 کیلومتر میشه و جاده هایی که تا دامغان فقط و فقط و بیابون و خاک و کویره دیده میشه و هر چی کولر ماشین روشن بود این گرمای طاقت فرسا هم قابل تحمل میشد برامون ...حدود ساعتای 8 و نیم رسیدیم به امامزاده جلال الدین که نمیدونم کجای این کویر بود و صبحونه خوردیم ...بهارم به شدت گرسنه شده بود و از 5 و نیم صبح اونم پا به پای ما بیدار بود و مشغول شیطنت همیشگیش ...     این بهار خانم ساعت 9 صبح در حالی که روده کوچیکه بزرگه رو خورده بود     بعد از اینکه صبحونمونو خوردیم بهار رفت مشغول آب بازی....بلـــ...
19 خرداد 1393

مسافرت

سلام دوستای عزیزم .........چند روزی داریم میریم مسافرت و نیستیم ایشالا با کلی عکس میایم پیشتون ن                                                    ...
13 خرداد 1393

نابغه ی من

چند روز پیش همراه مامانم و بهار رفتیم آرایشگاه برای اصلاح صورت....اون روز بهار به صورت موشکافانه ای نگاه آرایشگر میکرد امروز بهار دوون دوون در حالی که یه نخ روی قالی پیدا کرده بود اومد طرفم و شروع کرد ادای آرایشگر رو بیرون آوردن و اصلاح صورت من خیلی هم حرفه ای ادای بند انداختن رو دراورد .........قیافه ی من و مامانم بعد از اینکه کلی قربون صدقش رفتیم خدایا بچه های این دور زمونه چی هستن؟؟؟؟ ...
7 خرداد 1393

لوس شدن از نوع بهاری

لوس شدن بهار وقتی یه خواسته ای داره و میخواد با  پنبه سرمونو ببره چهره مبارک این حالتی میشه ....وماهم عین بچه ندیده ها شروع میکنیم به ماچ و موچ کردن دخملی و اطاعت از اوامر ایشون   ...
6 خرداد 1393